میگویند از عشقِ آسمان است که زمین آباد گردیده. چنان که ستارهای از میان کهکشانها عبور کرده و ناگاه، آسمان به آرزوی او درآمده است و میگرید. میگرید و بر دشتها میبارد و آنگاه زمین سبز میشود و بهار میشود و تابستان، پاییز و زمستان...
بهار به هنگام سرمستی آسمان، تابستان به هنگام بیتابیاش، پاییز فصل غم و سختی، زمستان سرد و افسرده...
حالا برایم بگو که تو در زیر کدام آسمان نشستهای؟ زیر آن آسمان گرم و تابان؟ شاید هم سرد و دلگیر؟ من که گمشدهام در این بین...